خودش فضوله بشدت تیکه میندازه و زندگی بهم زنه تا زن دایی مادرشو کار داره بعد نمیزاره من با داماد وعروسش حرف بزنم یا بیان خونمون انگار من چی میخام به اونا یاد بدم که خودضون بلد نباشن جاریمو میخاستم دعوت کنم گفته زنت بهش چیز یاد میده طلاق میگیره مارو هم دعوت کن باشیم یعنی تو این ده دوازده سال زندگی خواهراش با شوهراشون تنهانیومدن خونه ما بعد من از همه عروس داماداشون کوچیک ترم بعد گله هم میکنه چرا نمیری خونه خواهرت خب نمیخان من برم خونه دختراش باز گله هم دارن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
جاری رو عقد کرد روز عقدش گفت بیاین قبلش خبر نداشتم وسایلاشو بی سر صدا بردن خونش بازم منو نگفتن حالا بعد دوسال میخام دعوتش کنم نیگه مارم دعوتذکن خواهراتم دعوت کن دامادا ناراحت میشن شوهرمم گفت مگه شما دور همی دارین مارو دعوت میکنین همه رو نمیتونم دعوت کنم