دوتا داداش دارم که بزرگه متاهل خودش نبود اما زنش بود
من همیشه بخاطر اینکه همسرم ناهار خونه س سه یا چهار میرم و تا هفت هم برمیگردم و ناهار و شام نمیمونم
اما اینبار بعد از دوسه ماه اتفاقی چون شوهرم ظهر نبود من ساعت یک رفتم خیلی خوشحال که با خواهرام دور هم جمعیم