ظهر رفتیم مطب پول عیدی تو کیفم بود پول ویزیت و دارو و ازمایش همرو دادم
گفتم اب بگیر شوخی کرد نمیگیرم منم میگفتم بچم تشنه و اینا
شوخی شوخی بحث شد
گفتم منکه کار نمیکنم پول ندارم ک از این ب بعد ت بده داشتیم شوخی میکردیم
وسطش گفتم تو این مدتی گ چند سال عقد بودیم نگفتی این پول دستت باشه چیزی خواستی بگیر با این مدتی ک عروسی کردیم نگفتی این پول دست تو پول تو جیبیت
شروع کرد بی چشم و رویی فلان مانتو رو میگیرم ک بابات نگرفته گدا بودی فلان بودی همچین لباسایی ندیدی فلان و بهمان
خیلی فوش داد خیلی حرف زد خیلی دلم شکست😭😭