چندین بار خاستگاری اومد ، خانوادم نزاشتن
منم بخاطرش واسه اولین بار در عمرم کتک خوردم از خانوادم
حالا تلفنی صحبت کردیم بهش گفتم که قسمت نیست ، اما اون میگه بیا فرار کنیم ، میدزدمت میریم عقد میکنیم بعدشم کاری نمیتونن بکنن
البته خانوادش هم پشتشن ، یعنی همکاری میکنن ، داییش گفته بود بیارش خونه من
باباشم گفته دست دختر بگیر ببر هرکی دخترشو خواست بیاد سراغ من
از طرفی بابای منم گفته بکشید کنار وگرنه داغ پسرت میزارم دلت
هوووفففف خیلی خستم و واقعا بریدم ، از طرفی دوسش دارم و از طرفی خب خانوادم مهمن خدایا چی میشه؟
نزدیک سه ساله دارم اذیت میشم سر این مسائل