یچه ها توروخدا کمکم کنید نمیدونم تازگیا چم شده نمیدونم از فشاره درسه از چیه. یه مدتیه همش مرگ دیگران رو صحنه سازی میکنم تو ذهنم پدرم مادرم خواهرم و همش گریه میکنم. حتی فکر میکنم چه عکسی باید براشون بزارم. فک میکنم چجوری باید برم از بقیه حلالیت بگیرم براشون. الان مامان بابام رفتن سفر من و خواهرم موندیم خونه بخاطر امتحانا. فردا صبح قراره برگردن. تا الان بیدار نشستم داره لحظه ایی رو تصور میکنم که خواهرم با جیغ و داد وارد خونه میشه و میگه مامان بابا تصادف کردن. اخه چرا ذهنم اینجوری شده. خدا دارم دیوونه میشم😭
😂😂از بیکاریه
منم فکر کردم ولی گریه نه😶
قران بخون پرت کن حواس تو
خیالاتی شدی
بعد از امتحانا حتما یه سفر برو
چند ساعت پیش این تصورم که باعث گریم میشد واقعی شد پدربزرگم رفته ومن هنوز تو شوکم
ی طب سنتی میگفت از غلبه بلغم یا غلبه سودا ادم اینجور میشه دقیق یادم نیست غلبه کدوم
ذکر لا اله الا الله زیاد بگو
و خودتو مشغول درس خوندن کن تا فراموش کنی
ی خدایی نکرده دور از جونشون بگو
منم این مرضو دارم
با این تفاوت که مرگ خودمو با واکنش بقیه تصور میکنم😐
از گناهان زیادیه که کردی .خدا بدترت کنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
