شوهرم منو تو پارک دیده بود و افتاده بود دنبالمون تا خونمونو پیدا کنه و بعدشم که مامانشو آورد و بقیه ماجرا😅
اره دوسش دارم❤️
اون اهنگه بود الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی. مریضش بودم
همسر نیست ولی تو راه آهن😂
فامیل بودیم
مامانش توی یک عروسی منو نشونش داده گویا
اول مخالف بودم بخاطر سنم
خانواده اصرار کردن اومدن خواستگاری از قیافش ب دلم نشست حرف زدیم خیلی خوب و اجتماعی بود شغلشم دوست داشتم
و قبول کردیم و 5 ماه نامزد بودیم و ازدواج کردیم و رفتیم شیراز دور از خانواده
مجازی اشنا شدیم ....بار اول که دیدمش گفتم توف به این شانس این اومول کیه.... نمیدونم چیشد که ۵ سال باش موندم و دلو دادم رفت الان قلبم بخاطرش میزنه و اقایی شده برا خودش خوشتیپ و باوقار
ازدواج نکردم خب ولی با یکی از خواستگارام تو اداره کارش پیشم گیر بود سرش داد زدم برو بیرون بعد اومد خواستگاریم 😂 یا یه بار عاشق یه پسری بودم داداشش اومد خواستگاریم 😂 تف تو این شانس
چت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
