سلام دوستان من وقتی بچه بودم تا الان که 17 سالمه با خانواده پدریم زیار رفت آمد نداشتم تا سال 1400 که دیگه مامانم گفت باید اون هارو هم ببینی خانواده ات ان اومدم دیدمشون تو فوت پدر بزرگم یک آدم های رومخ عمو هام خاله زنگ زن هاشون حاشیه ساز نخورده ان اینگار فقط بحث غذا می کردن کپ کردم اصلا کسی من نمی شناخت الکی بهم متلک می پروندن چرا دختر تو از بین همه دختر های ما لاغر مگه غذا نمی خوره من بهشون گفتم که من ورزش می کنم خیلی اذیت می کنن بگین چیکار کنم