مگه دیوانه ام یکی دیگه اضافه کنم مغزمو خر خورده عقل که دارم دیگه نیارم
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*
دوست من بعداز۱۵سال ناباروری باردارشدبجه اش۴۰ردزه شددوباره باردارشدخیلی سختی کشیدبااین که۱۵سال ممنتظربودهرکس می گفت بچه ی سوم بیاربه پهنای صورت اشک می ریخت هم آیودی داشت هم آمپول ضدبارداری می زدهم ک ا ن د وم تو دعاهاش می گفت خدایابع بزرگیت قسم دیگه بهم بچه نده
بردی دکتر یک دکتر معروف هست بهش می گن پدر اوتیسم ایران سرچ کن شاید پیداش کنی
بله بردم
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*
گذشته رفته منم بمیرم همین میشه انگار از اول وجود نداشتم
بهتر از لحظه لحظه عذاب و زجره
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*
مهم نیست اصلا مهم نیست اینهمه ادم مردن اطرافیانشون به زندگی ادامه دادن گذشته رفته منم بمیرم همین م ...
زن دایی مت دخترش عقب ماندگی داره .شدیده بیماریش میگفت یه روز از مدرسه زنگ زدن گفتن مدفوع کرده وسط حیاط و شلوارش .میگفت رفتم لباسش رو عوض کردم اونقدر ناراحت بودم که پشت فرمون گفتم برم جلو یه کامیون که له بشیم دوتایی .یادش به بچه تو خونه اش میفته و اون کار رو نمیکنه
شوهرش لطف میکرد عمل وازکتومی انجام میداد زنش انقدر عذاب نکشه به پهنای صورتش اشک بریزه
با هر رابطه استرس بکشه
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*
آنکس که بداند و بخواهد که بداند/ خود را به بلندای سعادت برساند* آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند* آنکس که بداند و نداند که بداند/ با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند* آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند* آنکس که نداند و بخواهد که بداند/ جان و تن خود را ز جهالت برهاند* آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند* آنکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند*