اول اینکه از اول عادت نیکردی و عادتش نیدادی خرج خودت و بالاتر اون تیکه تیکه طلا برای خودت میخردی هم به عنوان سرگایه زندگی همم به عنوان هدیه و چیزی برای خودت
دوم اینکه اگه قراره زن و شوهر کار کنند نباید قرار و نداری باشه تو اونو بده من اونو میان وسط و میریزن باید بدونید دوتاتون توی یه تیم هسید
سوم اینکه شما درسته پول خودته باید قبل دادن به داداشت میگفتی به همسرت فک کن اون بدون اینکه به تو بگه پول قرص بده به خاهرش تو تو حالت مهربانه عصبی بودی که جرا با من نگفتی لااقل به من میگفتی در صورتی که حتی از ته دلت نمیخاسی بهش بدی
ببخشید ولی رید.ی با این شوهر کردنت
ببین بخدا سه چهار سال اول همین بودم اما شوهرم خیلی سواستفاده کرد فقط میگفت اندازه امروزمون زندگی کنیم و پولامونو خرج خوشی امروزمون کنیم شاید فردا مردیم خب منم به آینده نیاز دارم هیچ موقعه هم یه هزارتومنی بعنوان خرجی بهم نمیداد و نمیده واسه همین منم اومدم کلا ازش سوا کردم همه چیمو الان عذاب اینو دارم که خدا پیش خودش بگه بنده من چقدر حقیره یه درامد آب باریک سر راهش گذاشتم شوهرش رو فراموش کرد اما خدا شاهده شوهرم خیلی به من عذاب داد یکسال کامل تو خونه موند گفت نمیتونم کارگری کنم سر کار نرفت با بدترین شرایط من باز موندم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
