من وقتی گشنم میشه کلثوم اکبری هستم ساکن ساری😂
14/15سالم بود،رفته بودیم مسافرت
خلاصه تو راه برگشت که بودیم ساعتای ۵عصر بود ناهار نخورده بودیم هنوز،بشدت گشنم بود
جاتون خالی بابام رفت ساندویچ گرفت منم که کنترلی رو وحشی درونم نداشتم در افتضاح ترین حالت ممکن شروع کردم به خوردن
یعنی اینجوری که روسریمو کج بسته بودم گره روسری اومده بود کنار گوشم،موهام انگار الکتریسته داشتن سیخ سیخی تو هوا برا خودشون ول بودن
دولپی داشتم ساندویچو گاز میزدم،گوشه لبم پر سس بود،همینجوری مشغول بودم(ماشینم در حرکت بود)
یهو چشمم افتاد به بیرون دیدم دوتا موتور سوارن یکیشون تا چشمش افتاد بهم با دست اشاره زد و منو به دوستاش نشون داد بعد همگی انگار که ادم فضایی دیدن اول یطور عجیبی نگام کردن بعد زدن زیر خنده😭😂هنوز یادم میاد دلم میخواد بمیرممم