سلام..زن ۴۲ ساله هستم.از وقتی یادم میاد فرش می بافتیم با مادرم و خونه ساختیم.دوران کودکی بسیار بدی به یاد دارم...بابام اصلا ما رو نمی دید...یادم نمیاد حتی یه عروسک داشته باشم...الان دو تا پسر دارم،اون چیزهایی که دوست داشتم و نداشتم برای بچه هام میخرم ولی بابام میگه بزن تو دهنشون براشون اینقدر وسایل نخر...بابام همیشه دوست داشت سر مادرم زن بیاره وقتی ۵ سال پیش مادرم فوت کرد بابام خیلی خوشحال بود...انگار دیگه آزاد بود...حتی به من گفت اون گور به گور شده خیلی وقت پیش باید می مرد.بابام بلافاصله به دختر روستایی همسن خودم گرفت براش سنگ تموم گذاشتم عروسی گرفتم براشون...دیشب تولدم بود...بابام بازم پیش زنش گفت مادر گور به گور شدت....خیلی ناراحتم...خونه ای که ما ساخته بودیم میخواد به اسم زنش بزنه....الان بابام یه پسر دو ساله داره که همه چی براش مسخره...انگار ما بچه اش نبودیم...بدجور ضربه زده به ما....لطفا بهم بگین من واقعا حق دارم ازش متنفر باشم یا من خیلی حساس شدم
خب تو چرا قبل مرگ مادرت خونه رو نزدی به نام خودت؟ چرا به بابات کمک کردی که زن بگیره؟
عروسی گرفتنت چی بود دیگه
تمام این سالها مقصر بودی هنوزم داری اشتباه میکنی ، اشتباه الانت هم ارتباط با این لجنه که بابا صداش میکنی .
منم مث توام باین تفاوت ک نزاشت ازدواج کنم.بابام ی غده سرطانیه ک هیچوقت خوب نشد برام.بابام شب اول قبرمه خود قبره.حداقل خداروشکر خداروشکر رفتی سرخونه زندکیت.من ک هر ثانیه ببینمش .خدا بیامرز مادرتو.جاش تو بهشته.میشه برام دعا کنی.🤲🙏
پدرا زن دوم و معمولا رو سرشون میزارن اینو نمیدونستی؟ زحمت های زن اول هم پشم،،، ندیده بودی تاحالا
کلا قطع رابطه کن هر گ. وهی می‌خوان بخورن بذار بخورن
مادرت مهریه داره؟ اگه داره الان ب تو میرسه طلب کن خونه نزار ب زنه برسه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
