بابای من براش قیافه مهم بود 😄میگفت کسایی رو میزارم بیان که همه جوره برابر باشین چون معتقد بود ظاهر به شدت مهمه و حالا نه اینکه پسر خیلی خوشگل مثل دختر باسه ولی نباید زشت باشه چون ممکنه مشکلاتی به وجود بیاد، چند تاشون واقعا خوب بودن ، یکیشون به شدت خوشگل و وضع مالی توپ اما یه روز یه زن اومد دم خونمون گفت فلانی اینجا اومده خواستگاری این صیغه ناممه و من صیغه شم ، بعد ب خود پسره گفتم من ، گفت خب راه حلال رفتم و قبل ازدواجم با اینو اون نخواستم باشم با همین بودم اما خب درسته موقتی بود ولی با دختره زندگی میکرد😂 اونو ردش کردم تا شوهرم اومد که همونی بود که همیشه تو رویاهام میدیدم 😍😍قد و هیکل و قیافه و شرایط ، همه چی پرفگت ، تو نگاه اول عاشق هم شدیم 😂🥰
تو اداره ای ک بابام کار میکرد اونم اونجا بود 😂یه روز رفتیم در محل کارش ،من وایستاده بودم جلو در یهو دیدم همونی که همیشه تو خوابام و رویاهام شوهرم بود و دیدم 🥲اصلا مات مونده بودم اونم نگاه کرد و بعد بابام اومد بیرون همین ک دید من دختر بابامم و اشنام ، سریع اومد سلام و سه روز بعدش تو مسیر دانشگاه گفت خیلی خوشم اومد ازت بیام خواستگاری ، گفتم اره😂دیگه هفته بعدش اومد خواستگاری و عروسییی
وایی اره شنیدم یکی از کاربرا میگفت این اسد احمد فتیش پا داشت بگو برو پدر خودتو پیدا کن
تف ب روزی ک نطفه اسد احمد بسته شد
چقد حرصم میگیره
اخه بی خانواده هرزه تویی مذهب نمای کثافت
وای یکی من و از برق بکشه همینجوری فحش بدم تعلیق شدن رو شاخمه اونم ب خاطر ادم احمقی مث اسد احمد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
