بچه ها من تو یه جریانی قرار گرفتم که روحمو داره آزار میده
دقیقا مثل کشیدن ناخن روی شیشه یا تخته سیاه شده
یه دختری بهم گفت تو خونه برادرش بهش دست درازی کرده
به مامانش گفته ،مامانه گفته حالا چیزی نشده بزرگش نکن
من حرفای دختره رو گوش دادم
چند روز بعدش مامانش اومد پیشم بار اولم بود میدیدمش
چه چیزایی که در مورد دخترش گفت من اصلا به غیر از سر به هوایی چیزی ندیده بودن ازش
گفت دخترش بکارت نداره(به من ربطی نداشت)
گفت ک. دوم و قرص ال دی پیدا کردن تو اطاقش
و اینجا رو بخونید
گفت
داداشش میخواسته امتحانش کنه دیده خیلی کار بلده و خیلی وضعش خرابه
وقتی دختره بهش اعتراض کرده
مامانه چی بگه خوبه؟؟؟؟؟
تو که زیر همه میخوابی داداشت از روی دوست داشتن داشت امتحانت میکرد
وای بچه ها دارم دیوونه میشم
من آدرس خونشونو دقیق دارم
به نظرتون به جایی میتونم اطلاع بدم
مثلا اورژانس اجتماعی
آها دختره گفت داداشش،گفته چیزیو نمیتونی ثابت کنی مهم اینه که مامان بهشون میگه تو دروغ گویی
به نظرتون کاری از دستم بر میاد