2777
2789
عنوان

جلوی رئیسم گریه کردم...🤦‍♀️

5081 بازدید | 118 پست

سلام دوستان من حدودا ۲ هفتس که توی یه شرکتی کارمیکنم

یه شرکت خیلی شیک و تر و تمیز ک ۵ سالی هست تاسیس شده

خلاصه میخوام بهتون تعریف کنم فقط نظراتتون میخوام بدونم
من وقتی که رفتم همه چی خوب و اوکی بود

یکی از آقایون که مدیرفروش بود برگشت بهم گفت ببین خییلیا اومدن رو این صندلی ک نشستی نشستن کلی طاقت نیاوردن و رفتن
خیلیام بلد نبودن
باید قوی باشی

و کلا ادم حسابین از مدیرفروش گرفته تا مدیرعامل و رئیس شرکت

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

با اجازه اسی لطفا بیاین آخرین تاپیکم😭🙏

فقط 30 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

‏آنامی و کتاب هایش و بس... :) 📜🐿                    ناشناس : https://daigo.ir/secret/2811230468


رئیس شرکتمون یه اقایی هستش به اسم اقای مرادی

که خانمش هم اونجا کنار میزنش توی اتاق میشینه و باهم کار مدیریتی انجام میدن

خانمش بشدت مهربون و بروز و زیباس و بادرک حدودا ۳۰ سالشه خانمش

خودشم جوونه


من تا دوهفته رفتم همه چی اوکی بود همه خوب بودن

لایک

مذهبی ها و کسایی که اذیت حیوانات می کنن ریپلای نزنن لطفا منظورمم کسایی که کارشون به کار کسی نیست نبود کسایی که سپر دفاعی شون جمله ی اسلام گفته هیت چون این آدما حتی نمی دونن چرا اسلام همچین چیزیو گفته فقط می خوان یچیو تقلید کنن و من حوصله شون رو ندارم ممنون👏🏻 برای سگ های بی گناهه ممنوعه....🫂عاشقانه و گاهی هم متعصبانه حیوانات رو دوست دارم،حتی آخرین بار که یک مگس یا مورچه کشتم رو یادم نمیاد🌱☘️بخاطر این همه عشق و علاقه خیلی از آدم ها رو تو زندگیم کنار گذاشتم😁بله شاید من افراطی هستم🙏🌱


بعد دوهفته دوشنبه بود یعنی ۲۰ همین ماه

که رفتم یه برگه خروجی بدم به حسابدار امضاش کنه

واجب هم بود چون مشتری گفته بود تا ساعت ۵ انبارمون بازه

من رفتم (تایم ناهار هم نبود) دیدم با منشی نشستن دارن غذا میخورن

سلام دادم گفتم این مهمه باید امضاش کنید بار بره


اینا گارد گرفتن شروع کردن به حمله کردن ک اره مهمه ‌ک مهمه ماالان داریم ناهار میخوریم....

چیه هی همه کاراتون میزارید دقیقه ۹۰

اینبار امضاش میکنم دفعه بعد امضا نمیکنم...

و....‌ خیییییلی حرفای دیگ

منم برگشتم گفتم مشتری من نیست ک اینجور دارید میکنید

(مشتری مدیرفروشمون بود)


همین منشی یهو برگشت با تیکه و کنایه گفت پس برو به همون که مشتریشه بگو بیاد برگه رو بیاره


من هیچی نگفتم این امضا کرد تشکرم نکردم درم باز گذاشتم اومدم بیرون


به هیییچکسم هیچی نگفتم ک این اتفاق افتاده و اینا اینجور گفتن


راستی کل شرکتمون دوربین داره

دوربینامون هم ضبط صدا داره..


من هیچی نگفتم برگه رو بردم دادم به مدیرفروش و تمام


میخواستم به رئیس بگم

یک ساعتی گذشت دیدم صدای داد و بیداد میاد از بالا سره یه موضوعی که بار اشتباه رفته بود اعصابش خورد بود


مدیرفروش برگشت گفت الان اقای مرادی اعصابش خورده نمیشه رفت بالا


منم اولین بارم بود صدای داد میشنیدم کلا ادمی هستم صدای داد و بیداد بیاد دستام یخ میکنه استرس میگیرم


از یطرف تایم ناهار حسابدار و منشی اونطور برخورد کردن حالم بد بود

از یطرفم ک صدای داد و بیداد اومد


دستام میلرزید و یخ بود قلبم تند تند میزد اصلا نمیتونستم حرف بزنم

ولی حفظ ظاهر کردم هیچکس نفهمه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز