2777
2789

این مطب خیلی شلوغه پسرم پیش دکتر عمل کرده بود بیست روز برای چکاب بردم منشی خودش گفت دیگه نمیخواد نوبت بگیری با همین کاغذ بیا امروز ساعت سه ظهر ۷۰۰کیلومتر رفتیم تا به دکتر رسیدیم هر چه قدر گفتم خودت گفتی نوبت نداد بعد که بهش نامش رو نشونش دادم گفت باید ۱۲مبومدی حدود هفتاد نفر اونجا بودن دیگ گریه گرفت بهش گفتم خیلی بی وجدانین فقط صدای چندین نفر رو شنیدم داشتن ب منشی میگفتن نمن ،،احساس میکنم غرورم خیلی شکست نباید گریه میکردم چرا اینقدر قوی نیستم از خودم بدم اومد اما خسته بودم از مریضی پسرم و این همه راه چ قدر بعضیا بی وجدان آخر سر ب منشی گفتم خیلی بیشعوری یعد که آب خوردم حالم بهتر شد فهمیدم چی گفتم ولی اصلا پشیمون نیستم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیز دلم خداوند سلامتی بده به پسر گلت❤🌺فدای سرت خسته بودی ناراحت بودی فشار روت بود گریه هم طبیعی شما انسانی سنگ نیستی که موفق باشی

چگونه به شاخه ی شکسته بگویم که باد عذرخواهی کرده است !!؟ 💔💔💔💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو_1388  |  5 ساعت پیش
توسط   مادرزنم  |  3 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  17 ساعت پیش