هرکسی روزای سختی داشته ولی من کودکی بسیار وحشتناکی داشتم نمیخوام هی یادم بیاد هرچقدر خودمو مشغول میکنم باز اشکم در میاد؛مادرم خیلی اذیتم میکرد فکر میکردم بچه دار بشم یادم میره الان دوتا بچه دارم که عاشقشونم و هرچی بخوان براشون تهیه میکنم و هر چقدر بیشتر به بچه هام محبت میکنم و وقت براشون میزارم بیشتر به یاد کودکی معصومانه خودم دلم میسوزه و یواشکی اشک میریزم که چرا من نتونستم یه روز خوش ببینم اون موقع؟