بنظرم زیاده روی کردی تبریک گفتن عیب نداشت واینکه مرتب زنگ میزنه رو با خود همسرت مطرح میکردی ویکی دوباری خودت تذکر میدادی ولی کمرنگ تر .میونه برادرا خراب نشه جاری هم حد خودشو بدونه،
من همسرم کنار برادرش مغازه داشت برادر بااینکه کوچکتر بود همسر منو میفرستاد دنبال کار اداری و بانکی زیاد گاهی دوروز مغازه ما بسته بود چندماه همینطور بود تا شنیدم پسر برادرش گریه کرده باباش چون مشتری زیاد داشته همسرم برده پارک بچه رو ....خیلی بهم برخورد .یه روز خواهرتون پیشم گله میکرد پدرم از شوهرت راضی نیست مغازه همش بسته اس گفتم والا ما خونه مون تا مغازه ۶۰کیلومتر فاصله داره بعد هم فلانی (برادر کوچیکه)زیاد فرمایش داره گاهی دو سه روز کار بانکی داره وبه شوهرمن میگه ،همینا ضرره ،منم بچه دارم تنهایی رو تحمل میکنم ومسئولیتو ولی چه فایده .....اون روزی بود ا
وروزهای که هرگز برادرش خورده دستوراتو نداد