2777
2789

من دستپاچه شدم و با تعجب گفتم«داستان زندگی ام؟! چه داستانی؟کی به شما گفت ک زندگی من داستانی دارد؟هیچ داستانی ندارم که....»

حرفم را برید«چطور زندگی تان داستانی ندارد؟پس چجور زندگی کرده اید؟»

«چطور ندارد! بی داستان! همینطور! تک و تنها! مطلقا تنها ! شما میفهمید `تنها` یعنی چه؟!...»

«یعنی چه؟یعنی هیچوقت هیچکس را نمی دیدید؟»

«نه،دیدن که چرا! همه را میبینم،ولی با این همه حال تنهایم...»


(شب های روشن_داستایوفسکی)


نویسنده ای ک تک تک کلماتش انگار از درون ذهن و قلب من حرف میزنه......

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز