2777
2789

نظرتون راجب جن و این چیزا چیه

خودتون یا اطرافیانتون تا به حال ندیدید یا حس نکردید؟؟

بنظرتون اگه اجنه چیزی بهتون بدن خوبه یا بد خانم یکی از فامیلامون تعریف کرد ک سر ساختمون نیمه کاره بوده اونم طبقه چندم یه ساختمون شب بوده دیگه میخواسته بیاد خونه هیچکسم نبوده یه زنی با یه لباس سفید اومده احوال پرسی و اینا بعد گفته برو طبقه پایین یه بیل هست ببر برا خودت اینم رفته بیل و آورده رفته طبقه بالا ک ب زنه بگه بیل و آوردم وقتی رفته بالا دیده کسی نیست هرچی ام طبقه هارو گشته هیچکس نبوده نگهبانم ک پایین بوده گفته هیچکس نیومده بالا

وای یعنی برامن تعریف کرده زنش یجوری شدم خیلی میترسم 

حالا زنه میگفت نمیدونم بیل و نگه داریم یا پرت بدیم جوری ک فهمیدیم اون زن آدم نبوده...

شما تا حالا چنین چیزی براتون پیش اومده؟یا اطرافیانتون؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چطور؟

خیلی خاطره خوبی ندارم از جن و احضار کردن و اینجور چیزا

بلاهایی سر خودم و دوستام آوردن که...

[کسی‌که‌برای‌‌دیگران‌خواستار‌روشنایی‌ست، روشنایی‌بدو‌ارزان‌خواهد‌شد🌿🤎].                  زرتشتی‌سایتتونم🗿🤍
حالا نصفه شبی تو ساختمون نیمه کاره چه کار داشته حالا زنه جن بوده یانه کار ندارم مگه هر کی بگه بیلو ب ...

نصف شب نبوده دیگه آخرای کار بوده وابساده وسیله هاشو جمه کنه آره یه زن اومدخ گفته برو طبقه پایین یه بیل هست ببرش 

بنظرم تا زمانی که پیگیری نکنی نمیتونن وارد زندگیت بشن 

یادم میاد بچه بودم اسم دخترعمم مهسا با دخترعموم نازنین خونمون اومده بودن 

از وقتی که مهسا خونمون اومده بود انگارتیک گرفته بود 

خیلی رفتارش عجیب بود 

هرچند دقیقه صدای پارس کردن سگ از خودش درمی‌آورد منم میدونستم مهسا عاشق احضار و این چیزهاست فکر کردم داره مسخره بازی درمیاره 

دیدم که دخترعموم به مهسا می‌گفت نباید اون کار رو میکردیم 

حتی چندین بار خونه مادربزرگش با دخترعموهای من سعی میکردن احضار کنند 

خلاصه شب دخترعموم با مادرش و دخترعمم مهسا اومدن تو اتاقم بخوابیم 

مهسا هم انگار ترسیده بود می‌گفت من پیش شما نمی‌خوام اما هنوزم باورشون نداشتم 

خلاصه نصف شب ساعت دو یهویی صدای پارس دست جمعی سگ میومد که از کوچمون رد میشدن و دف می زدن و همچنین خوشحال بودن 

خیلی نرسیدیم تا نزدیک طلوع آفتاب من و دخترعمم عرق میریختیم و بیدار بودیم 


هیچوقت نفهمیدم چیکار کردن 

دلیل این صدا چی بود 

حتی همسایه ها گفته بودن ما نصف شب از کوچه صدای عجیب و غریب شنیدیم 

همه چیز در سن ۹ سالگی متوقف شد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792