ولی نعلتی یادم افتاد شاهکارمو😧 یبار تو خونه تنها بودم واسه نهار کنسرو تن ماهی رو گذاشته بودم که بجوشه داشتم جومونگ میدیدم که نگو خوابم برده و با صدای انفجار از خواب بلند شدم رفتم دیدم تن ترکیده خاک تو سرم شده🫣 همه جا روغن و ماهی شده بود از دیدن اون صحنه و احساس ناتوانی و اینکه شاید دارم کابوس میبینم برگشتم دوباره خوابیدم دیگه تا اینکه همسایه ها زنگ زده بودن مامانم اینا که دخترتون خونه بمب کار گذاشته خونه رو نفرسته هوا و.. اونام برگشته بودن دو تا کشیده از
ولی نعلتی یادم افتاد شاهکارمو😧 یبار تو خونه تنها بودم واسه نهار کنسرو تن ماهی رو گذاشته بودم که بجوشه داشتم جومونگ میدیدم که نگو خوابم برده و با صدای انفجار از خواب بلند شدم رفتم دیدم تن ترکیده خاک تو سرم شده🫣 همه جا روغن و ماهی شده بود از دیدن اون صحنه و احساس ناتوانی و اینکه شاید دارم کابوس میبینم برگشتم دوباره خوابیدم دیگه تا اینکه همسایه ها زنگ زده بودن مامانم اینا که دخترتون خونه بمب کار گذاشته خونه رو نفرسته هوا و.. اونام برگشته بودن دو تا کشیده از مامانم خوردم تا سه روز گوشم زنگ میزد😬😬