2777
2789

من یه دختر احساسیم خیلی واسه عزیزام اگه مشکلی پیش بیاد ناراحت میشم و غصه میخورم.

یه دختر از اقوام شوهرم خیلی دختر خوبیه دختر شوخ طب و مهربونیه فقط یکم سبزه اس و قیافه اش خوب نیست ولی قلب مهربونی داره خیلی مهربون چند وقت پیش براش خواستگار اومد به خواستگار یه سال از خودش کوچیک تر و خیلی خوشتیپ اصلا کنار هم بودن هر کی میدید میگفت این پسره به این دختر نمیاد هی این حرفا زیاد بود یعنی همین اقوام نزدیک این حرفا رو میزدن چه برسه به غریبه ها….

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

تا اینکه ازدواج کردن و رفتن زیر سقف بماند که شب عروسی چقد متلک ها از خانواده دوماد شنیده میشد اما گذشت الان دقیق دوماهه از ازدواجشون میگذره هفته پیش دختره با گریه و زاری اومده خونه پدر شوهرم که عموش بود کفت شوهرم منو زده و از خونه انداخته بیرون گفته من نون مفت ندارم به تو بدم و اینکه من به تو به عنوان سگ هم نگاه نمیکنم و خیلی حرفای زشتی دیگه 

تا اینکه ازدواج کردن و رفتن زیر سقف بماند که شب عروسی چقد متلک ها از خانواده دوماد شنیده میشد اما گذ ...

اما وقتی پسره اومد هی قربون صدقه اش میرفت و خانم خانوم میکرد دختره هی میگفت بابا این فیلمشه یکی از این اخلاقارو تو خونه نداره هی به من به عنوان زیر دستش نگاه میکنه ولی خانوادش قبول نکردن و فرستادن همراه شوهرش بره گفتن زشته پسره اومده حالا شاید خودت چیزی گفتی این دعوات کرده و این حرفا خلاصه زور خانواده زیاد بود و فرستادنش خونش 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز