2777
2789
عنوان

اولین بار که همسرتون ملاقات کردید

| مشاهده متن کامل بحث + 917 بازدید | 51 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هیچی خیلی راحت رفتیم تو سفره خونه قلیون سفارش دادیم بعد از ظهرشم مامانش زنگ زد قرار خواستگاری گذاشتن ...


کل کل چی؟

🎯در تلاش برای رسیدن به اهدافم هستم 🎯 باید بتونم به این اهدافم برسم  ناامیدی دری از درهای شیطان است پس هیچ وقت ناامید نشید و به اهداف و مسیراتون ادامه بدین و دست از تلاش نکشیداین امضا رو هدیه میدم به خودم و همه آدم های امیدواری که با اینکه حالشون بده ولی همچنان به زندگی ادامه میدن و یک راهی رو برای پیشرفت و رسیدن به خواسته‌هاشون پیدا می‌کنن

اولین بار که شوهرمو دیدم 

توی پارک قرار گذاشته بودیم با خانواده ها

هیییییچ گونه حسی بهش نداشتم کاملا خنثی

نه استرس نه ذوقی باورم نمیشد بهش جواب مثبت بدم


ولی الان بدون اون نمیتونم نفس بکشم

کل کل چی؟

ما تو بیتالک آشنا شدیم روز دختر بود یک هفته تبریک فرستاد من جواب ندادم روز آخر گفت آخرین تبریکه اگه جواب ندی دیگه مزاحم نمیشم منم خر شدم جواب دادم،خلاصه دوست شدیم بعد ۳ روز من سیمکارتمو عوض کردم چون یکی از همسایه ها مزاحم میشد با ایشونم دعوام شده بود قهر بودیم،بعد تو تلگرام منو پیدا کرد معذرت خواهی کرد دوباره آشتی کردیم گفت ببا ببینمت منم به مسخره گفتم اگه بیام باید بیای خواستگاری گفت باشه من فکر کردم اونم مسخره میکنه نگو جدی گرفته بود،خلاصه وقتی همو دیدیم یک لحظه من رفتم سرویس ایشون شماره خونمون رو از گوشی برداشت و مادرش عصرش زنگ زد قرار خواستگاری گذاشتن و اینگونه شد که ما با یک هفته شناخت ازدواج کردیم شاید باورت نشه که خواستگاری تا عقد ما کلا ۲۰ روز طول کشید😑😑😑میدونم خریت کردم نیازی نیست بگید😅😅

بلندترین فریاد من سکوت من است...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792