الهی دورت بگردم ،چه تجربه تلخی🥺
من فکر میکردم فقط بیمارستانه که من بستری شدم اینجوریه،الان توی یه تاپیک دیدم خانمی رو که بچش مرده به دنیا اومده بوده رو فرستادن بغل یه نوزاد
زن بیچاره می‌گفت وقتی که مادر اون نوزاد شروع کرد به شیر دادن به بچش تازه فهمیدم که چه بلایی سرم اومده💔💔
منم گریه می کردم مامانم گفت ملاحظه اون یکی زائو رو بکن گناه داره .درکت می کنم
احتمالا یا متوجه نبودن و تو اون شلوغی نتونستن حواسشونو به این موضوع بدن یا شرایطش نبوده که تو دوتا اتاق هر کدوم تنها باشین گفتن تنها نباشین بهتره
میتونستی راحت بهشون بگی چون من سقط داشتم واقعا از نظر روانی حالم خوب نیست اینارو میبینم بدتر میشم حال این بنده خدا هم منو ببینه بد میشه گناه داره ذوقش میره اگه شرایطش هست جدا بذارینمون
راحت حرفتو میزدی حالا یه جوابی میدادن دیگه
منم تقریبا ی هنچین چیزیو حس کردم میدونم چی میگی
منتها برای یکی از عزیزام اتفاق افتاد البته کورتاژ کردن اونو
نه شلوغ نبود فقط من و اون خانم بودیم بیمارستان خصوصی بود کل اتاق های زایشگاه خالی بود ،یک روز تمام من توی زایشگاه تنها بودم،براشون اهمیتی نداره،خیلی راحت بلند بلند میگفتن گواهی فوتش رو بیار،جنین فلانی رو ببرین سرد خونه،من همه ی اینا رو‌میشنیدم و با هر کدومش له میشدم
عزیزم زایشگاه همینجوریه.منم پارسال دوبار سقط داشتم هردوبار تنها کیس سقطی من بودم و تخت بعلیم هردوبار زایمان طبیعی داشتن و بچه و گریه اشو شنیدم دیدم ذره ذره آب شدم.تازه اتاقای دیگه ام صدای بچه میومد.ازنظر روحی نابود شدم.صبح رفتم اخرشب کورتازشدم هرکی اونجا بود تا شب رفت بخش فقط من تا آخر شب داشتم دردمیکشیدم.خدا بدجور امتحانم کرد.اونم دوبار تو یه سال.😓😓😓
قلبم به درد اومد خدا صبرت بده😭
این ک خانم های زایمان طبیعی های سرحال رو با سزارینی های حال داغون رو تو یک اتاق بستری میکنند مخالفم .. من سزارینی بودم داشتم میکردم از حال بد ، بعد طبیعی تازه زایمان کرده سرحال تو اتاقمون بود ، تا خود صبح زائو با همراه هاش بلند بلند فک می زدند و وراجی میکردند .. اصلا نگذاشتند استراحت کنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
