بچها من توزندگیم خیلی مشکل داشتم
شوهرم درامدش ن خوب ن بد ماهی10ملیون
تاالان هرچی درمیاوردیم جای قسط قرض میرفت
ازماه بعد دیگ شاید بشه پس اندازکنم بهش میگم بیاازاین شهر بریم شهر خودمون کوچیک و اصلا کار توش نیست شوهرم الان تو اسنپ کارمیکنه خسته شدیم دیگ دوتامون شوهررم راضیه از شهرمون بریم تهران، ازطرفی اصلانم نمیذاره من برم سرکار بخدا نمیتونم ی لباس ک دوست دارم بپوشم یا بریم مسافرت حسرت همه چی مونده ب دلم، پسرخاله همسرم رفت تهران بازنش الان دوتاشون رفتن تو کارخونه سرکار امروز زنش اومد پیشم کلی فیس افاده کلاس گذاشت درصورتی ک روزی ک نامزدش کردن با ی سر تیپ مزخرف اومد خونه شوهرش