اونجایی که بخاطر ۶ ماهه و نارس بدنیا اومدنم کلی دارم درد میکشم از اونجایی که فیلم خودمو دیدم تو ۷ ماهگی عینک داشتم و هر ماه میرفتم واسه معاینه چشمم
اونجایی که دیدم مردم فقط بخاطر زیبایی دارن میرن زیر تیغ جراحی و من بخاطر شفای دردم هر ماه میرفتم یه شهری که ۷ ساعت با شهرمون فاصله داره و تا الانم هنوز بیماریم کاملا خوب نشده 💔
وقتی خالم فوت کرد.وقتی همه حالشون بد بودو یه بچه ۸ماهشه بود که شیرمادرشو فقط میخورد و لب به شیشه نمیزد وقتی بچه لج میگرفتو هیچ کاری ازم برنمیومد واقعا اون لحظه ته همه چیز بود برام.از یه طرف غم کسی که از خواهر برام عزیزتر بود از ی طرف یه نوزاد که هیچکس شرایط خوبی نداشت واسه رسیدگی بهش
تقریبا چند روزه
از عید به این طرف هر روز قبلشم زیاد
هرروز
میگم چرا کمکم نمیکنی از رابطه سمی بیرون بیام
وقتی فهمیدم مادرم بعد از تحمل ۳۰ سال روماتیسم حاد حالا سرطان کبد گرفته و قراره فقط دوهفته پیشم باشه .دلم بحال خودمم سوخت که هیچ وقت مادر سالم نداشتم و همیشه حسرتخور کسایی هستم که مادر سالم دارن و با هم خوشن
روزی ک تنهایی رو تجربه کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
