دیشب ساعت ۲ و نیم۳ شب دعوا داداشم با بابام شد بابام سر داداشمو گرفت محکم کوبوند تو بالش بعد داداشم بلند شد بطریشو برداشت که بزنه تو سد بابام بعد بابام فلکس چایی رو آورد به داداشم گفت الان فک و دندونات میریزم تو حلقت بعد داداشم بچه ها همیشه چیزارو میشکنه ۲۲سالشه بعد بابام گفت اگه فردا بیام ببینم چیزی شکسته مثل خروس سرتو میبرم خودمم فرار میکنم حالا میگم داداشم قمه داره نگرانم میگم بابام اومد با قمه بابامو نزنه؟ روانیه.