دقیقا منم مثل شمام...میبینم پسر و دختری که هییچی نیستن و خیلی ناشکرن چه پدر و مادر خوبی دارن و آروم و مهربونن همه چی بهشون میده...
ولی منی که از بچگی هوش خوبی داشتم ذات خوبی داشتم پدرم توی هر مسئله ای توی سرم زد...از بچگی تا اوایل نوجوونی با کتک کاری بزرگ شدم در حدی شد که دیگه منم دست بزن پیدا کردم و کتکش میزدم در حدی که دیگه نمیتونست دست بلند کنه...
بزرگ تر شدم مخفی کاری میکرد دروغگویی پشت سر حرف زدنم و مهم تر همه اینکه وقتی بهش لازم داشتم همیشه ترجیح میداد بیخیال باشه و تحمل کوچیک ترین سختیا هم نداشت...مادرمم خنده دار بود همیشه حمایتش میکرد...
وااقعا کاشکی قلم سرنوشت میشکست و کاشکی آدمایی که لایق پدر و مادر بودن نیستن نباشن...
اتفاقا برعکس حرفتون باید بگم پدر و مادر بودن سخته و هرکسی با بچه درست کردن نمیتونه باشه...
من مثل خودم و شما زیاد دیدم...تهش یا مثل پدر و مادرشون شدن و یا افسرده و یا جدا شدن مثل من....
من یک عمر جنگیدم باهاشون و فقط و فقط به این نتیجه رسیدم که خانواده ایرانی تحت هیچ شرایطی نه عقایدشون تغییر پذیره و نه اخلاق و رفتارشون...
فقط بخاطر غروری که توی وجودشونه...خدا بهتون صبر بده من شدیدا درکتون میکنم...
امیدوارم از این منجلاب راحت بشید به هر نحوی...واقعا جهنمه من هنوزم ازش میکشم....هرکیم راجب رفتاراشون میگه جوری حرف میزنن و برخورد میکنن انگار پیامبرن!!!