یه بار میزنه زیرش
این خوتا بدرد ما نمیخوره البته هنور خونه نیس یه زمینه با چندتا ستون و سقف
هم کوچیکه هم کنار مادرشوهرمه که اونم خیلی اذیتم میکنه و لجباز و حسوده
پرتوقعه
منن این خونه ته کوچه بن بست و بدنقشه رو دوس ندارم خونه تاریکی میشه
یه بار قبول میکنه ها فرداش باز میگه نه اینو بسازیم
من چیکارکنم بفروشه