تا ۲ شب به آقا سرویس دادم
۸ صبح پا شدم که وقت کنم کتابمو بخونم
بعدش کلی ظرف که از مهمونی دیشب مونده بود شستم
بعد پسرمو بیدار کردم باهاش ریاضی کار کردم
خونه رو جارو کردم
ساعت ۱۱ همسرم بیدار شد بهش صبحونه دادم
بعد تهچین پختم، سالاد درست کردم
غذا خوردیم
چایی آوردم گفتم آخییییش خسته شدم
با تعجب گفت عزیزم چرااا😳
😡
فکر می کنه اینایی که می خوره مائده ی آسمونیه، کارای خونه رو هم ملائکه انجام می دن، بهش بگم کار منه یا زوده؟😐