امید تک پسر بودی خواهر داشت ۲۹سالش بود شرکت داشت خلاصه میلیارد ر بود سیکل داشت من لیسانس داشتم ۲۶سالمه مامان بابام از هم جدا شدن وقتی با امید آشنا شدم امید خیلی پیگیری بود
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من امیدو در نگاه اول برام جذاب بود ولی دیدم خیلی اختلاف طبقاتی فرهنگی همچیز داریم داشتم عقب میکشیدم هرروز عقلم تمومش میکرد ولی دلم میگف ن تموم میکردم دوباره برمیگشتم
رابطمون خیلی باهم خوب بود از اونجایی ک تو فامیل خارج از استان ازدواج نمیکنیم من تو رابطه هر لحظه مردد میشدم امید میگف مدت آشناییمون فقط ۲ما بشه بخاطر خانوادت میام استانتون زندگی میکنم
و ماهمچنان باهم در تماس بودیم درمورد جزئیات زندگی اینکه یخچالمون کجا بگیریم زمین کجا بگیریم و.عید شد امید کمتر با من در تماس بود حتی عیدو بهم تبریک نگف
خیلی اعصابش خورد شد گفت از صفحه چتت ک باهاش کردی برام بفرس منم براس فرستادم همش درمورد آزمون بود حرف خاصی نبود اصلا ما باهم چیزی خاصی نداریم (البته اینم بگم این پسر خواستگادوران دانشگاهمه ومن جون اون موقع شرایطش اوکی نبود رد کردم فوقالعاده باشخصیت هستش)
ولی بش نگفتم قبلا اومد خواستگاریم.فقط گف چ دلیلی داره با همکلاسیت چت داشته باشی منم بش گفتم از زندگیم برو بیرون کسی ک بی مورد بهم شک داره نمیخوام کلا دعوا کردین مجدد تموم شد
منم تموم شده دونستمش بیخیالش شدم بگم یعنی از چشمم افتاد بعد دو سه روز زنگ زد خیلی دلتنگ بود دوباره باهم اوکی شدیم اون انگار ترسید از دستم بده گف بعد ازمونت میخوام بیام خواستگاری منم از خانوادم میترسیدم