شوهرم از بچگي مشروب ميخورده ..من ميدونستم مشروب ميخوره اما نهً انقدررر..
الان ٢ ساله ك ازدواج كرديم .خيلي ام سر اين موضوع مشروب مشكل داشتيم تا حالا..هميشه گفته نميخورم غلط كردم ..منم قبول كردم ..تا اينكه ماه پيش روم دست بلند كرد ..و منم شكايت كردم ..اما قبلا هم دست بلند كرده بود اما همش ميگفت من شوخي كردم ..خلاصه تا اين ك اومد گفت غلط كردم گه خوردم گريه و زاري..منم باز دلم سوخت..الان تو اين يك ماه و نيمي ك برگشتم هفته اي ٢-٣ بار خورده ولي كم..منم چيزي نگفتم
امشب فاميلاش افطاري خونمون بودن..منم كلي كار..اينم با داييش شيشه مشروب برداشت و رفت حياط و هي صداش كردم اما إنكار نهً انگار ك مهمون داريم ..خلاصه مست أومد بالا ..شروع كرد چرت و پرت حرف زدن و همه از حرصشون فقط ميخنديدن ب حرفاش..خلاصه يه چندباري چشم غره رفتم بهش اما بي اثر بود..خلاصه مهمونا رفتن منم بهش گفتم باز از حدت بيرون زدي..انقدرم حرف زدي يادم رفت غذا بدم مامانت ببره ..خلاصه شروع كرد فحش دادن ب من و خانوادم..هر وقت مشروب بخوره من و خانوادم و فحش ميده...منم گفتم جنبه نداري نخور ..گفت ميخورم ب هيچ كسي ربطي نداره ..هرري از خونه من بيرون و اين حرفها بعدشم جاشو از من جدا كرد و رفت خوابيد..نميدونم باهاش چيكار كنم..سري پيش ١٠ ميليون ديه براش بستن..ولي وقتي اومد قول داد منم پرونده رو معوقه نگه داشتم تا يكسال ك ببينم اين چيكار ميكنه ..ولي بازم مثل قبل شده ..انگار اين مدت كم خورده برام داشته فيلم بازي ميكرده ..