تاپیک مدیریت مخارج و درآمدها و نحوه بهتر پس انداز کردن و نکات مهم خانه داری (۳)

عکس حذف شد امکان حذف باقی پست ها وجود ندارد

ولی عکس در صفحه 3152 مونده 

@niniyar‍ این عکس و عکس تکراری مونده در صفحه 3152 رو هم پاک کنیدممنونم  از توجه شما 🙏🌹

سلام عزیزم تا جایی که من می‌دونم نقره زینتی رو بصورت کیلویی میخرم که حقیقتا قیمتی نداره

من جات باشم یا نگه میدارم یا اینترنتی می‌فروشم

نقره‌ی خام ساچمه یا شمس خرید و فروش میشه

سلام عزیزم حرفهاتون به شخصه برا من خیلی تاثیرگزار بود. 🙏

جالبه برام یکی یه دوره کوتاه میگذرونه یا یه مهارت به ظاهر کوچیک داره و با همون زندگیش رو میسازه، ، و یکی هم مثل من می‌ره چهار سال درس میخونه ‌و دریغ از یه ریال پول.

تجربه ای که من دارم اینه تو دنیای واقعی همه میاند آدم رو ناامید میکنند میخوای بری دنبال کار میگند این کار به درد نمیخوره، میخوای بری ادامه تحصیل، میگند اشباع شده بعدش کار نیست.هیچ کس آدم رو تشویق نمیکنه و به آدم امید نمیده.

اگه بعدا وقت و حوصله کردید خیلی ممنون میشم که بازم اینجا برامون بنویسید. 🙏🌹🌹

بفرما یاد بده 

ممنون عزیزم پس نگه میدارم

سلام عزیزم نمیدونم پیامم رو میخونی یا نه 

میدونم که توقع زیادیه که از شما بخوایم اینجا باشی و برامون گزارش بنویسید و بهمون انگیزه بدین🧡🧡

میدونم که خیلی زمان و انرژی میبره این نوشتن و جواب دادن به پیام های بقیه و انگیزه دادن برای تلاش بیشتر

فقط خواستم بهت بگم اینجا خیلی ها هستن که با حرفهای شما امیدوار شدن و آستین همت رو بالا زدن و با هر شرایطی که داشتن انگیزه گرفتن که افسار زندگی رو توی دستشون بگیرن

فقط خدا میدونه که توی این چند سال چراغ راه چند تا خانم شدین،چراغ خونه چند تا زندگی با امید دادن های شما روشن شده،چند تا مادر تصمیم گرفتن بهتر مادری کنن،چند تا خانم خودشون رو باور کردن و برای خودشون کسب و کاری ساختن

چندتا خانم بهتر از وسایل زندگیشون مواظبت کردن

چندتا خونه گرم‌تر شدن با حرفهای شما...

چند تا زندگی پر از نور و عشق شد با راهنمایی های شما...🧡🧡

فقط خدامیدونه که چندتا جوون با راهنمایی های شما سرو سامون گرفتن

چندتا خانواده صاحب خونه شدن...

ما تا همینجا هم خیلی خیلی مدیون شماییم معصومه جان🧡

من به شخصه بعد از چندماه افسردگی یه شب اتفاقی به سرم زد تاپیک شما رو بخونم 

کم کم امیدم به زندگی برگشت...

کم کم خوندن صحبت‌های شما توی سیاهی شب وقتی اهل خونه خوابن ،برام شد یه راز قشنگ 

یه رازی که توی قلبم نگهش داشتم و هرشب با عشق قبل خواب نشستم پای حرفهای چند ساله شما 

و نتیجه این شد که از افسردگی درومدم

شروع کردم تغییر دادن شرایطم 

شروع کردم به تغییر دادن دیدگاهم 

و نتیجه شد ماه قبل که کارهایی کردم که در تمام زندگیم جرعت انجام دادنش رو نداشتم 

خودم رو باور کردم

توانمندیم رو باور کردم 

امیدوار شدم به آینده 

و خدا میدونه که هربار خواستم کاری بکنم با خودم گفتم بیا با چشمای معصومه دنیا رو ببینیم و با خودم میگفتم اگه الان معصومه بود چیکار میکرد وباور کن همین بهم جرعت می‌داد برای انجام کارهای بزرگ🧡🧡

هرکاری کردم با لبخند میگفتم سریع بیام و به معصومه گزارش بدم

متشکرم ازت برای تمام حرفهات 

برای تمام انگیزه دادن‌هات که هیچوقت ندیدم از ناامیدی حرف بزنی 

توی سخت ترین شرایط قوت قلب بودی🧡🧡

میدونم که گفتنی ها رو همه گفتی اما باور کن هر روز که اسمت میاد رو صفحه گوشی ...خیلی ها هستن که قوت قلب میگیرن و باعشق شروع میکنن به خوندن...

کاش همیشه کنارمون باشی🧡🧡

اما حتی اگه ننویسی باز هم خوندن شبانه حرفهات دل من رو برای شروع صبحی تازه دلگرم میکنه🧡🧡

اتفاقا من این یکی دو روز که دارم کم کم با تاپیک و داستان شما میام جلو بارها صبر و استقامت شما رو تحسین کردم.

مشکل اینجاست ما انسانها گاهی وقتها بعضی مسائل رو از دریچه نگاه خودمون می بینیم و با شرایط و موقعیت خاص خودمون می سنجیم و قضاوت می کنیم.

 کسی از واقعیت زندگی فرد دیگه اطلاع نداره، اینکه شما چرا و چطور با شرایط همسرت کنار اومدی حتما و قطعا دلیل خاص و قانع کننده برای خودتون داره که شاید برای من یا بقیه دوستان قابل قبول نباشه اما اونچه که برای من در داستان شما بولد شد تلاش وفقه ناپذیرتون بود و اینکه بعضیها مثل شما شخصیتی ذاتا قوی دارند و اگر به فرض مثال من نوعی جای شما بودم احتمالا همون اول راه کم می آوردم.

شما همین که توی اون شرایط تونستی روی پای خودت بایستی و محتاج دوست و دشمن و خانواده ها نشدی قهرمان زندگی خودت هستی🌹 

به به 

شما خانوادگی زنهای قوی هستید 👌👌👌

سلام عزیزم

نقره هایی که آبکاری طلا هستن چقدر موندگاری دارن؟

عزیزم اگه نمیتونی از خونه خارج بشی

میتونی تراپی آنلاین داشته باشی

فقط حتما پیش روانپزشک برو نه روانشناس

به دکتر توضیح بده امکان خروج از خونه رو نداری و روش مصرف دارو بدون اینکه خودش بفهمه رو بپرس یه مدت اینجوری دارو بده

داروها که حالش رو بهتر کرد اون موقع تلاش کن خودش رو ببری دکتر

ببخشید من دخالت میکنم شوهر شما پارانوئید داره این بیماری هست فقط دارو بهش کمک می‌کنه

نه اینکه شما به شوهرت بیشتر محبت کنی و حساسیتش رو کم کنی

کدوم حساسیت دیگه؟ شما رسما تو خونه زندانی شدی💔

کاملا حرف تو نو قبول دارم ...تو دنیای واقعی آدما همه می‌خوان از هم جلو باشن وقتی دنبال حرفه یا هنری میری به جای تشویق ناامید میکنن حتی بارها دیدم خودشون بعداز من همون کارو انجام دادن یواشکی و چون استمرار نداشتن موفق نشدن یه جورایی حس حسادت هست ترس اینکه شما بالا بری درحالی اگه آدم دقیق میشه آدما هرچقدرم رشد میکنن نه به مال من اضافه  میشه نه از من کم میشه اونا حاصل تلاششون و می‌بیند حالا بگذریم از عده ای که از جایی بهشون میرسه...ولی واقعیت ماجرا اینه که خیلی ها هستن مثل ما پشتوانه مالی ندارن وقشر مرفع جامعه نیستن وهمین راهکار ها وپیام ها انگیزه ها می‌تونه چراغ راه باشه برامون ومهمترینش اینکه منی که درد کشیدم درک میکنم وقتی همنوع خودم ومیبینم یا می‌شنوم پس بجای ناامید کردن چندتا راهکار مدیریت پیام رشد بهم بدیم نه اینکه با حسادت کسی که میخواد راهی یا کاری وشروع کنه ناامید کمبگ ومنصرف کنیم...من وقتی مجبور شدم به کار کردم اوایل تا همبن یک سال پیش انرژیم زیاد بود ولی ازچند سال بعداز شروع خیاطی وتمام کارهام دنبال کار راحتر بودم دنبال هر کاری می‌رفتم حتی فروشندگی کم کم مدرک دیپلم میخواستن با خودم گفتم چرا من تواین زمونه بااین همه پیشرفت باید حتی سیکل نداشته باشم شروع کردم خوندن بدون هزینه کتاب دسته دوم خریدم تو خونه میخوندم می‌رفتم بیرون امتحان می‌دادم وهبچکسی هم خبر نداشت قطعااا اگه می‌دونستن میگفتن اونایی که خوندن کجا رو گرفتن من تو زندگیم حرف کسی برام مهم نیس فقط هدف خودم مهم هست ....انقدر داستان زندگی من پراز چالش ونکات هست که اینجا جا نمیشه ...یکیش مثل داستان خونمون که وفتی شوهرم به خانواده ش گف کجا خونه داریم با دعوا آمدن بهم گفتن بیشتراز این آبروی مارو نبر برو اونجارو بفروش اونجا از داهات بدتره واین در حالی بود که خود اونا منو با خاک سیاه نشوندن وشوهرم و یواشکی مواد میدادن بودن ابنکه خودش بفهمه وقتی معتاد شد و انگ دزدی بهم زدن گفتن طلاهامونو دزدیدی ومنو با یه بچه وشوهرمعتاد ول کردن چند وقت معلوم شد طلاها کار کسی دیگه بود وپیدا شد ...اون زمان پدر شوهرم بهترین منطقه تهران دوتا مغازه داشت بهترین منطقه خونه بزرگ ویلایی داشت واز نظر اونا کارمن اشتباه بود ولی جوری زندگی کردن الان نه مغازه ها هست نه خونه و مجبور شدم برن داهات زندگی کنن...بعدش اینگه رفتن داهات به من زنگ زدن که چجوری مام تو پردیس میتونیم خونه بخریم نمیدونستن قیمت اونجا جوریه که همونجا هم نمبتونن بخرن...

چند وقت پیش آمدن بهم گفتن میخوایم ببریمت زیارت مارو حلال کن فقط زود برو پاسپورت بگیر ...بهشون گفتم من حلال کردم نیازی به بردن من به زیارت نیست و نرفتم...من سال ۹۶ یه اتفاقی افتاد برام رفتم کما فرداش تولد دخترم بود و مرگ دیدم تا اون موقع فقط شنیده بودم اما وقتی رفتم کما خودم دیدم تجربه کردم ولی خداااااای من بهم فرصت داد تا بتونم دخترم وخودم بزرگ کنم از اون به بعد نگاهم به زندگی عوض شده وبه خدای خودم قول دادم وقتی کسی نیاز به کمک داره دریغ نکنم ...رابطه ی من با خدا از بچگی قوی بود ولی بعداز کما رفتن عجیب قوی ترم شد شاید اگه شما قیافه ی منو ببینید باورتون نشه که انقدر خدا تو زندگی من پررنگه من آدم با حجابی نیستم درواقع اصلا حساب ندارم لباس هام پوشیده ومناسب هست ولی از نظر روسری حجاب ندارم اما خدا تو وجودم وزندگیم شدید جریان داره ...شمام همیشه هدف خودتو دنبال کن کاری به حرفای کسی نداشته باش دست تو بزار رو زانوی خودت بلند شو تنها تکیه گاهت خدا باشه

الهی آمین😍😍😍

وااااای من از الان ذوق دارم زودتر بیای خبر خوب بدی بهمون😍😍

یکی از راه های دراند زایی من این بود وقتی می‌خواستم ترشی درست کنم اگه یه دبه ترشی برامون کافی بود من دوتا درست می‌کردم و بعدش ظرف می‌گرفتم بسته بندی می‌کردم می‌بردم مغازه های نزدیک می‌فروختن برام یا مثلا هسته های زردآلو رو جمع می‌کردم وقتی مربای زردآلو درست می‌کردم تو هرکدوم چندتا هسته زردآلو میریختم همون کلی طرفدار داشت ومی‌بردم میزاشتم مغازه ها می‌فروختن...یه دستمال های آب گیری برای آشپزخونه دم کنی تو خونه با چرخ معمولی هم میشه دوخت چند تا میدوختم می‌دادم این وانتی ها که میان قسطی ظرف وظروف میفروشن میفروختن میوه های زده دارو میخریم با قیمت خیلی کم مرتب خشک می‌کردم می‌بردم می‌دادم می‌فروختن همینجوری از هر جا یه مقدار برام می آمد پول ودستم باز تر میشد