سلام به همه
۷۰صفحه عقبم
در شرایط روانی خاصی قرار دارم.
مشغول به کار شدم.
شوهرم میخواد کارشو تغییر بده که اولین چیزی که به ذهنش رسید و گفت این بود که چقدر طلا داریم؟!
راستش اصن نظر نخواست از من که چیکار کنه و اینا فقط پرسید طلا و نقدی چقدر داریم.
یه جورایی حس ندیده شدن دارم!حس فداکاری برای هیچی!
انگار وظیفه ام بوده!با اینکه قرار بود این طلا ها بمونه برای خونه دوم ولی همه شو جمع کردم به شوهرم گفتم دیگه طلا نمیخوام.خواست برا خودش بره سکه بخره.
نمیشه که همه ش من بگم من به فکر باشم!
قرار نیست همیشه استرس و فشار و برنامه ریزی برای من باشه.
دیگه حقوق خودموطلا میگیرم.بهش نمیگم که طلاست.
دیگه مغزم نمیکشه.
واقعا برای کسانی که این جو رو تو جامعه ایجاد کردن که اگر به خانواده ای پیشرفت نکرده تقصیر زن خونه ست متاسفم.
هر موفقیت یا هر پس رفتی باید برای هردونفر باشه.
بچه هامونو دخترامونو پسرامونو با مسولیت و متفکر بار بیاریم.
نزاریم تربیت غلط مون یا فرهنگ سازی جامعه باعث فشار روانی برای یه فرد بشه.
و برای بار هزارم که اینجا گفته شده مهر تایید میزنم و میگم بیش از اندازه فداکاری نکنید.اول اولویت خودتون باشید.
از لحظات زندگی لذت ببرید.
برای خودتون زندگی کنید.
پس انداز مخفی و شخصی داشته باشید.
یه زنجیر هم با حقوق خودم و قسطی از تارا خریدم.