من دیگه نتونستم تحمل کنم چون مونده بودم این تولده منه یا مهمونی اجباری !
منم گفتم اصلا نمی خواد بریم خونه !
گفت بریم بیرون غذا بخوریم من هر طور شده تولد تو رو امسال میگیرم اما از سال دیگه خبری از تولد نیست و فلان
منم گفتم قرار نیست به زور غذای تولدمو بخورم !
به هر زور و بدبختی بود خودمو کشوندم خونه
و بااززززز مامانم غر زد و دعوا کرد و منم باززز اصرار و التماس که تو رو به قرآن کش نده ! داد نزن ! مگه من داد میزنم که تو اینطوری جیغ و داد میکنی !