امروز تولدم بود شوهرم از دیشب گفت فردا روز تولدته پس اصولا فردا باید جشن بگیری یعنی امروز
بعد منم چون چندروز قبلش یه جشن کوچیک پیش خانوادها واسه سالگرد عروسیمون گرفته بودیم گفتم الان دیگه جشن دونفرس
ولی آقا ورداشته همه رو دعوت کرده بود امشب بدونه اینکه یک کلام بهم حرفی بزنه منم نه شام درست کرده بودم نه خونه مرتب بود گفتم فوقش میریم بیرون یه شامی میخوریم یا خودشم میدونست یه ساعتیا نهایت خیلی بخام چیزی بگیرم یه تیکه طلای ریزه
بماند که مهمونا امدنو من هیچی تو خونه نداشتم تو سفره افطار بزارم تا بیاد امد و حلیم بدست و گل برام خریده بود تو یه دستشم مشما سیاه بود
افطار که کردن از بیرون کباب سفارش داده بود بعد شام امد و تو یه پلاستیک سیاه گفت این هدیته ور داشته بود گوشی آیفون 7خریده بود به قدری خورد تو ذوقم که خدا میدونه
ما کلی قسط و قبض عقب افتاده داریم و از اون طرفم که نزدیک 3ملیونه الانم قسط این موبایله امد روش
اینا بکنار من اصلا اگوشی احتیاج نداشتم بهش 100دفعه گفته بودم برام نگیریا من از ios بدم میاد این گوشیمو خیلی دوست دارم
همیشه خدا کاراش همین طوره میره سر خود گند میزنه به همه چی زهرم شد امشب مرده شوره هرچی تولده ببرن
کلا هرچی میگی میری بدتر ان میزنه به هرچی پوله اونوقت الان باید ماهی 800اجاره خونه بدیم یه ذره عقل نداره پولشو جمع کنه
چند وقت پیش وام گرفتیم بزاریم رو پول پیش هنوز سرسالمون نشده بود گفتم بده من نگه دارم نداد که نداد تا سر سالمون شد فهمیدم یواشکی ور داشته کلی جنس خریده که کلا اصلا براش مشتری نیست
دارم میمیرم از کاراش😭😭😭