ی روز
باباهه بچشو میبره اتاقش ک بخابونتش
ک بچش میگه بابا حس میکنم یکی زیره تخته
پدره هم بخاطر اینکه خیال بچه اش رو راحت کنه خم میشه و پایین تختو میبینه
ولی میبینه بچش زیر تخته و میگه بابا یکی رو تختم خوابیده من میترسم
و بابایی ک نمیدونه کدوم بچشه و کدوم جن