سلام
بچه ها من یه جاری دارم ک بزرگترین جاریه و خیلی هم پولدارن و...ولی عمرا باکلاس نیس
توی هیچ کردوم از مراسمات من نبوده و همیشه گفتن مشهده چون اونجام خونه دارن ودخترش اونجاس
فقط شب یلدایی اومده مهمونی خونه ما اونم جشن همگانی بود که همه ش بی تفاوت اینور اونور نگاه میکرد انگار ک من حوصله م سر رفته
اول عید یه بار باغشون دعوت بودیم از طرف خواهرشوهر ولی محلش اونجا بودتنها شدیم منم روم نشد ساکت باشم گفتم هنوز شکوفه ها درنیومده ک
گف شما ک همیشه هستین ماشاا... شکوفه هارم میبینید
حالا بعد ازدواجم همه ما رو پاگشا کردن جز اونا و فقط افطار رستوران دعوتمون کردن
اخیرا پدربزرگم فوت شد همه خانواده شوهرم اومدن جز اون و چند پیش خونه خواهر شوهرم اومد و نه به کسی محترمانه سلام کرد ک نه تسلیتی گفت و تا آخر با کسی حرف نزد جز مادرشوهرم
حالا با همه اینا برادرشوهرم خیلی محترمه خیلی احترام میذاره و برای تسلیت اومد خونه مون و هیچ بدی ازش ندیدم تو این یک سال
همه خانواده شوهرم به این خانم چیزی نمیگن و هرچی میشه میگن بخاطر داداشمون میریم و ...
حالا بازم امسال مارو واسه افطار دعوت کردن به شوهرم گفتم نمیام مخالفتی نکرد ولی گف اصرار نمیکنم ، تو هم برای حضور تو مجلسی بهم اصرار نکن ازین ببعد
حالا مامانم میگه برو و بهش بی محلی کن مث خودش
نظر شما چیه ؟ راضی میشید شوهرتون تنها بره ؟ یا خودتونم میرید ؟