من چون میدونستم به لحاظ قیافه و مالی و خانوادگی خیلی با من اختلاف داره و خانوادم هیچوقت نمیذارن با همچین ادمی ازدواج کنم ، بهش همیشه میرسوندم اینو که اینکارارو نکنه چون من نمیتونم انتظاراتشو براورده کنم ، 
ولی یهو از ۴ ماه پیش نمیدونم چی شد انگار منم وابسته ی محبتا و حمایتاش شدم و رابطمون شروع شد و پیش رفت 
ولی الان چند وقته  سر مسائل مختلف همش دعوا داریم و همش مسائل کوچیک رو بزرگ میکنه ، قبلا که میخواست منو به دست بیاره هر بار میگفتم با هم نباشیم کلی گریه و التماس میکرد منم دلم رحم میومد و میموندم کنارش