وقتی میایم پیششون باید یکسره با اونا باشیم و نمیتونیم دو تایی جایی بریم واقعا خسته شدم خب منم دلم میخواد جاهای دیدنی شهرشون رو ببینم در صورتی که اینا اصلا پایه نیستن در نتیجه اصلا برنامه ندارن خب نمیگن هم که خب خودتون برین! همش خونه ایم یا خونه اقوام واقعا خسته کننده اس برام
الان یه هفته اس اینجام و روال اینجوریه
چیکار کنم
مگه بايد بكن؟ خودتون بريد
به شوهرت همینارو بگو فقط نگو همش با مامانت ایناییم از یه راه دیگه بگو
خب شوهرتو وردار برو
خب خودت به شوهرت بگو دوتایی برین بیرون به اونا هم نمیخواد تعارف کنین
الهی چقد گناهیی
باش یکم سرسنگین شو
بگو پاشو دوتایی بریم بتابیم
همسرتون باید بگن ما میریم بیرون یکساعتی
ما میایم شمال ولی یه روز خونه مامانم یه روز خونه مامانش بقیه روزا میریم بیرون فقط برای خواب و صبحانه برمیگردیم
نظر همسرت چیه
به شوهرت بگو خیلی دوستدارم فلان قلعه یا فلان برج و از نزدیک ببینم شنیدم اونجا بستنی فروشی معروفی هم داره نمی‌خوای مهمون دلت و تو شهر یک تابی بدی با خاطرات بچگیت اشناش کنی
