از این بدترش هم هست
خانواده شوهر من شهر دیگه هستن توقع دارن چند شبانه روز بمونیم خونه شون ولی تنها جایی که اجازه داریم بمونیم همون هال هست چمدونم رو میزاشتن آشپزخونه دیگه پدر آدم درمیومد از بس یه جا می‌نشستم یبوست می‌گرفتم خونه شون دیگه قطع رابطه کردم خلاص
بعد از ازدواج یادشون میوفته پسرم داشتن مادرشوهر من که فکر میکنه اصلا غذا بلد نیستم همش زنگ میزنه دستور پخت بهم میده😁کاش مادرشوهرا بفهمن هرچی بیشتر مارو اذیت کنن به ضرر پسرشونه ما از جون پسرشون در میاریم😝
الهی واقعاااا سخته کاملا میفهمم چی میگی
ایناهم خونشون ی شهر نزدیک خودمونه نیم ساعت فاصلست
اولا ازدواج میرفتیم باید میموندیم چند شب
تو اتاق بری ناراحت میشن همش باید بشینی
کار کنی
دیونه کنندس
منم الان چند وختیه خودمو جمع کردم و کمتر میمونم
واقعا اذیت میشدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
