ما رابطه خیلی خوبی داشتیم خیلی خوب
یعنی همه هواسش بهم بود
اما سه روز قبلش گفت نه با مادرش میخنده نه هیچی ازشم خواستم افسردگیش رو خوب کنه گفت نه بزار تو حال خودم باشم شب قبلی که سرد شد عالی بعد سه روز که توی سردی بود بهونه برای چت گردن میاورد یهو گفت از عاشق شدنت پشیمونم و میخام برم عشق و حال کنم و نمیخامت برو
الانم پنج روز میگذره هرکاری کردم برگرده عکسمو فرستادم از خاطرات گفتم ولی نمیخاد ولی اخرش زنگ زد جواب ندادم صدام کرد بازمنی جواب ندادم ولی دارم دق میکنم یک سالم باهاش بودم