با مادرشوهرم اینا مشکل داریم و الان یکسال و نیمه کاملا قهریم.من باردار شدم یه خبر نگرفتن و الان بچم پنج ماهشه هنوزم یه سراغ از من و بچم و شوهرم نگرفتن.ما مستاجریم و شوهرم الان میگه با از این خونه بلند شیم و بریم طبقه بالای خونه دوستش که میشه دقیقا تو کوچه ی مادرشوهرم اینا،دوست ندارم برم ،بنظرتون چیکار کنم
اینک بگم که با مادرشوهرم اینا خوب بودیم تمام خرجشون با شوهرم بود میترسم دوباره خوب شیم و بشه همون آش و همون کاسه
راهنمایی خواهرانه بکنین توروخدا خیلی گیجم
به شوهرت بگو یه جای دیگه اونه بگیره
اینهمه خونه خب برید یه جای دیگه بنظرم نرو
سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن
اصلا مسئله مهمی نیست روزی دست خداست اون چیزی که برات مقدر شده بهت میرسه مطمئن باش. سخت نگیر اصلا
نه والا من بودم اصلا نمیرفتم ،این یذره ارامشم ک الان از دوریشون داری اگه نزدیکشون باشی نداری
برین . ولی مادرشوهر نفهمه که اومدین اونجا.
ن نمیرفتم
برین چه اشکالی داره
عزیزم قهر و کینه خوب نیست
پسر با مادرش قهر باشه من جات باشم حداقل مادر پسرو اشتی میدم 🤍
