امروز بابام زنگ زد که فلانی فرداشب دعوت کرده به همسرت بگو منم گفتم میایم بابام گفت اول بپرس اگه اوکی بود خبربده بگم بهشون گفتم باشه
زنگ زدم شوهرم اول گفت نه بعد گفت بیام خونه حرف میزنیم حالا اومده میگه نه هرچی میگم زشته دوبار دعوت کرده نرفتیم میگه نه خلاصه اینقدر اعصابمو خرد کرد حرصم داد از آخر میگه بگو میایم
اگه بخودم بود بااین وضع میگفتم دیگه نمیخوام برم ولی یک بار همون فامیلامون بهم گفت شوهرت آز ادم بدوره خودشو میگیره منم گفتم نه اصلا اینجوری نیست فقط دیر یخش آب میشه حالا اگه نرم این حرفش ثابت میشه
چیکار کنم
اینم بگم که من جمعه ها میرم خونه بابام اگه من نرم اونام میگن مایک روز دیگه میایم