2777
2789
عنوان

بچه ها شوهرم گوشیو برداشت برای طلاق به پدرم زنگ بزنه گوشیو ازش گرفتم

| مشاهده متن کامل بحث + 6872 بازدید | 290 پست

هیچکس جای تو نمیتونه نصمیم بگیره عزیزم ، بنظر از عواقب طلاق میترسی خانوادت هم پشتت نیستن ، باید صبر کنی تا برادراش ازدواج کنن و بغهمه حز تو کسی رو نداره

یادگیری یک حرفه هم شروع کن مثلا رنگ مو ، کراتین یا خیاطی که سروکارت با خانوما باشه

تا میتونی خودت سرگرم کن با کار و یادگیری زبان و ورزش توی خونه و دعوت کردن دوستا و خانوادت

به کاراش اهمیت نده غر نزن پیگیرش هم نباش

اونچه که توی دلته بروز نده

دفعه بعدی حرف طلاق زد ترسی از خودت نشون نده 

والا من بودم جات نمیتونستم اینجوری تحمل کنم به هیچ عنوان خوبه که صبوری

عزیز منم بعد ۵سال بریدم گفتم اگرم میخواین بیرون کنین به خانواده ام نگین طلاق بدین بعد میرم خونه پدرم چون پدرم خیلی خیلی ناراحت میشه مادرم نمیذاره دوباره برمیگردوندم حتی برای جدایی ام انصاف ندارن گفت باید خبرتون کنم گفتم برای زندگی توافق نکردی حداقل برای جدایی توافق کن به خانواده ام نگو 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم بنظرم اگه دیدی اون چیزایی رو که میخای تا حدودی نه حالا کاملا برات نمیتونه آماده بکن تموم بکن والا گفتن این تموم کردن راحت نیست ولی درکت میکنم میون اون همه ماشا.‌‌..برادر شوهر موندن و خم و راست شدن  حدی داره بگو اگه میخاستی نامرد با خونواده ات باشی ازدواج کردنت برا چی بود ؟؟متاسفانه برادر شوهرات ازدواج نکردن اگه میکردن اون یکی ها جاری ها از دستشون می‌گرفتن میبردن .شما بیشتر بخاطر خانمی  بودنت و مسایل دیگه موندی و اونارو تو این پنج سال تحمل کردی . بعد اگه خواستی تموم کنی عزیزم سنت خوبه ، مستقل بشو ابتدای کار برات سخته ولی پیش پدر و مادرت نرو حتی تونستی شهرتو عوض بکن به یه بهونه ای مثلا ادامه ی تحصیل و یا شغل. 

ای داد بیداد.. فقط تو رو خدا بچه دار نشو شوهرت بد دل و شکاکه و این هیچوقته هیچوقت عوض نمیشه

چی میگی بهش گفتم منم دوس دارم مثه خواهرای خودت خرید خونه خودم بکنم تنها اداره پستی جایی خودم برم گفت من زن ولگرد نمیخوام خواهراش از همه لحاظ شوهراشون احترامشون میگیرن نصف خونه به نامشون کارت جیبشون بیمه هستن همه جا میرن اونوقت بعد ۵سال صبوری عروس همه زورها کشیده میگه حداقل خونه رهن کن بذار بچه دار بشم زندگی کنیم نع خودش نه خانواده اش حقی برام قائل نشدن فک میکنن خوبن من بدم 

عزیز منم بعد ۵سال بریدم گفتم اگرم میخواین بیرون کنین به خانواده ام نگین طلاق بدین بعد میرم خونه پدرم ...

ازحق و حقوقت کوتاه نیا چون پشتوانه نداری 

باید جسور و حک باشی اگر کارتون به دادگاه کشید به قاضی تام مشکلاتت رو بگو و بهش بگو طلاق نمیخوای فقط میخوای یک خونه زندگی جدا از خانواده ش داشته باشی و این حق توعه

خدایا هرلحظه شکرت برای تمام نعمت های زیبایی که وارد زندگیم میکنی  
همچین مردهایی نباید اصن ازدواج کنند باید تا ابد تو بغل مامان باباشون بمونند چرا یه زن دیگه رو بدبخت ...

آفرین منم از این دارم میسوزم تو که بلد نبودی زن داری چه جوریه تو گه دوس داری به خانواده ات بچسبی زنت بیرون کنی تو که نظر زنت برام مهم نیس چرا اومدی خواستگاری ۵سال با دختر مردم بازی کردی من میتونستم بعد ۵سال شوهر و بچه وخونه داشته باشم حالا بعد ۵سال مطلقه ۳۵ ساله پیش پدر مادر پیر با طعنه ها میشم چی این خسارت بزرگو جبران میکنه 

ببین عزیز من آرزوی خیلی چیزا به دلم موند شوهر کردم فقط حسرت زندگی بقیه برام موند ۵ ساله بچه دار نخوا ...

تونامزدی ندیدی باهات خوش نیست بیرون نمیبرتت براش ارزش نداری برای چی عروسی کردی فکرکردی بعدش خوب میشه ن الانم فکرمیکنی بچه بیاد میچسبه به زندگی ن عمرا مردی که لجبازه و خودخواه با پیشت خوابیدن و بچه سر به راه بشه .

هروقت شوهرت نیست نیا پایین بگو نمیتونم با حجاب باشم گرمم میشه بگو عرق سوز شدم واسه خودت لباس باز بپوش غذا درست کن فیلم ببین کتاب بخون شوهرتم چیزی گفت با ارامش بگو وقتی بهم اهمیت نمیدی نمیذاری جایی برم نوصله ام سر میره جای اینکه برم قرص اعصاب بخورم بیخیال تو بشم تودمو سرگرم میکنم بده ؟؟ سیاست داشته باش همه اینارم ی شبه نکن مثلا ی روز بگو حمومم نرو دیر برو فردا بگو خونه تمیز میکنم کم کم فقط وقتی شوهرت هست موقع شام برو و بعد ظرفها پیش شوهرت بشسن دیدی اهمیت نمیده بگو بریم بخوابیم اومد اومد نیومد بگه خودت برو سریع بدون حرف برو بالا 

میگم شاید خودت تو رفتار مشکل داری نمیتونی جذب کنی سیاست نداری 

حتی توی خواستگاری هم قرار داد بسته باشن خونه پدری زندگی کنند به این معنا نیست که حق اینو نداره که ت ...

اره واقعا هیچ کس مجبور نیس تا ابد با خانواده شوهر زندگی کنه حتی داماد سر خونه هام روزی مستقل میشن این یه چیز طبیعیه اونم با شرایط من که همش مانتو شلوار باید بپوشم یعنی چیزی به این واضحی حرفی توش نیس خانواده اش باید هلش میدادن میگفتن حق میگه حالا آدم شو نه اینکه بگن زنت بین برادرا میخواد دخالت بندازه مستقل شدن حق هر کسیه بی احترامی نیس اگه میخواست تا ابد با خانواده اش وابسته باشه زندگی کنه چرا زن گرفت ازدواج یعنی زندگی مشترک با زن یعنی با زنت یه خانواده میشی برادر و بقیه ام جای خودش نه زنت بیرون کنی بگی من تا ابد با برادرامم ان شااله هر طور شوهرم با من رفتار کرده با خواهرای خودشون رفتار بشه تا بفهمن خانواده اش ناحق قضاوت کردن هر چند هیچ وقت اینجور نمیشه اونا خوشبختن 

اسی...تحربه به من ثابت کرد وقتی نرهای نامرد نخوان دیگه نمیخوان..شوهر سابق منم همینطور بود اتقدر گستاخ بود که به بابام گفت دخترتو نمیخوام جلو جمع...تو هم اصرار نکن...

منم اوایل که سرد شده بود باهام میکفتم ۳۸سالمه چطور طلاق بگیرم بعدش ازدواج نمیکنم و این حرفا....اما محبور شدم...منم مثل تو میگفتم کاش یه بچه داشتم..اما الان میدونم که بچه هم پدر میخواد هم مادر و این حرف من خودخواهی محض بود....منتظرم که یه ازدواج خوب داشته باشم و از خدا میخوام که یه مردو وارد زندگیم کنه که هر ثانیه شکرش رو بجا بیارم و حق اون نامرد و خواهر عفریتش و دامادشون رو بزاره کف دستشون....زن باید الویت مردش باشه و من نبودم...میدونم عزیزم من درکت میکنم ترس از تنهایی سخته...حتما احساسی هم هستی مثل من....اما اگه خدا برات اینو بخواد تو نمیتونی مانعش بشی...از خدا میخوام هر چی خیر و صلاحته برات رقم بخوره

سوا همه اینا ک گفتی خب با خودش برو بیرون بازار پارک سینما تفریح بالاخره در هفته یا دوهفته ییکروزم ب ...

فک میکنین نگفتم گفت من اهل پارک نیستم اهل پیاده روی نیستم از این میسوزم خانواده اش باید پشتم می‌بودن بدترش کردن خودشون خواهر ندارن زندگی ندیدن بقیع چه جوری میکنن

عزیزم دیروز بود یکی از کاربرا به دیگری می‌گفت سن ۳۵ استخدام آموزش و پرورش شدم . سنت الان خوبه دیر برا هیچ کاری نیست مگه اینکه بازم دست رو دست بذاری بازم پنج سال بگذره . پس کاری بکن این زندگی و دیدگاهش به زن ، به هیچ عنوان خوب و پسندیده نیست من باشم هیچ وقت تحمل نمیکنم ولی اول و آخر تو با وضعیت موجود و اینکه چیکار میتونی بعدا بکنی باید تصمیم بگیری ولی بچه دار نشو اگه خواستی و شرایط مالی تونستی جور بکنی میتونی بعد چن سال یکی بچه سن پایین رو  به سرپرستی و فرزندی قبول بکنی. 

اره واقعا هیچ کس مجبور نیس تا ابد با خانواده شوهر زندگی کنه حتی داماد سر خونه هام روزی مستقل میشن ای ...

عزیزم تو هرچی بگی بعضیا درکت نمی‌کنند جز کسی که تو این شرایط خودته..

من خودم تو همین نی نی سایت گفتم خسته ام با پدر شوهر زندگی کردن برگشتن گفتن میخواستن قبول نکنی...

بنظرم بزار مشاور بیاد وسط یا یک بزرگتر که مورد اعتماد خودته من خودم وقت مشاور گرفتم چون احساس میکنم شرایط از تحمل من داره خارج میشخ و نمیخوام صبر کنم...صبر زیادی یعنی تحمل کردن یعنی یه عالمه عقده و مریضی تو وجود آدم 

اولین اقدام به بارداری ۱۳ابان ۱۴۰۰ منتظرم همین روزا بیای تو دلم💔 امروز ۷ ابان ۱۴۰۲ و هنوز منتظرم بیای تو دلم مامانی...مامان جان من چه خطایی کردم که خدا تورو بم نمیده؟💔بالاخره حاجتموو گرفتم و اومدی تو دلم مامانی😍😍😍 بعد از اصلاح سبک و کلی دکتر و امپول..وقتی با تن و روح خسته همچنان تلاش میکردم رفتم اعتکاف و از ته دلممم دعاا کردم و مهمتر از همه ختم صلوات حضرت زهرا رو گرفتم درست ماه بعدش تو حرم امام رضا بوددم و اونجا هم به جوادش قسم دادم و صلوات خاصه حضرت زهرا فرستادم...وقتی برگشتم خونه حالت تهوع هام شروع شد ۲۷ فروردین ۱۴۰۳فهمیدم ۸ هفته ااس تو دلمی ...وقتی صدای قلبت رو شنیدم اشکام گوله گوله ریخت ...تازه مامانی خانم دکتر تاریخ لقاح رو تقریبا ۲۰ روز بعد از اعتکاف محاسبه کرد🥰🥰🥰 شما هدیه ی خدایی..شما هدیه ی حضرت زهرایی😇😇..واسه تمامممم حاجت دارا تمام کسایی که منتظرن دعا کنید بد دردیه
پدر شوهر منم گفت تا وقتی من زنده ام باید با من زندگي کنید هروقت مردم بعد برید هرجا خواستید برید  ...

این میگه تا ابد من خیلی صبر کردم بعدش تو شرایط بقیع زندگیت مثه من نیس من خواستم یه تغییری بدم تا شوهرم متوجه زن و زندگیش بشه گفتم اخلاقشم خوب نیس 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792