2777
2789

لطفا راهنماییم کنین خواهرانه دلسوزانه راهنمایی کنین خودتونو جای من بذارین بعد چیزی بگین 

من  یک سال و نیم عقد بودم ۳سال هم هست ازدواج کردم طبقه بالا مادر شوهر زندگی میکنم سفره امون یکیه خرجی هامونم کم و زیاد داخل هم هست شوهرم با برادراش کار میکنه چیزی به اسم حقوق مشخص و جدا نداره که من طبق اون زندگی کنم منو آدم حساب نمیکنه هر مشورتی هست با برادراش که مجردن و طبقه پایین هستن میکنه نمیذاره خودم جایی برم اطراف خونه رو نمیشناسم فقط با مادر و خواهرش اونم یکی دو جای مشخص فقط حتس سر قبر پدرشون با خواهرش میرفتم بدش می اومد گفت من دیگه اونو گوش ندادم گفتم شهر غریبم جایی ندارم مراسم ختم هم که میرن خودش و خانواده اش طبقه پایین با هم میرن منو نمی‌برن خیلی دلم میشکنه شوهرم گفت با فامیلامون دشمنیم فقط موقع ختم میریم خب درست باهم دشمنن ولی همین ختم میرن من آدم نیستم جزو خانواده نیستم ؟


میخوام بگم منو حساب نمیکنه تو هیچ کاری خیلی وقتها فحش نا حق هم داده باز صبوری کردم منم پیش خودم فک کردم گفتم بگم حداقل بعد ۵سال خونمون مستقل بشه تا خودم خرید خونه بکنم جایی تنهایی بتونم برم مشغول زندگی بشم به خانواده اش گفتم اخلاقشم بهتر کنه برگشت گفت من تا ابد با برادرامم برو خونه پدرت

میخوام بگم اخلاقش که خوب نیس تا ابدم که من نمیتونم با مانتو شلوار بالا و پایین کنم پایین چند تا برادر مجرد داره همشم پایینه برای خواب فقط بالا میاد کلا زندگی مستقل این اسمش نیس وسایلم بالا دکوره خانواده اش باید میگفتن دختر مردم حق داره حق طبیعیشه همون اولم میتونست ادعای مستقل بودن بکنه حالا بعد ۵سال صبر واقعا حقشه ولی در جواب اومد زنگ زد پدرم که گوشیو گرفتم مسوولیت پذیر نیس هم وابستگی شدید بع برادراش داره هم به زن و نظر زن اهمیت نمیده از مستقل شدن میترسه که گفت تا ابد با برادرامم گفتم چند ماه دیگه دستت اومد حالا که نه گفت پولم بهم بدن من فقط با برادرامم تو برو خونه پدرت بیرون رفتنم خبری نیس میخوای بری بیرون چیکار کنی تصور کنین شهر غریب باشی کسی رو نداشته باشی بهش سر بزنی شوهرت جای اینکه پشتت باشه بیشتر هوات داشته باشه بگردوندت فقط تو خونه باشی سالی یه بار یه مهمونی خواهرش دعوت کنه میریم این زندگیه با فامیل میگه دشمنیم گفتم باشه بیرونی پارکی پیاده روی میگه اهل این چیزا نیستم گفتم حداقل برم سر کار شهر غریب مشغول بشم حتی تو عقدم ذکر شده سر کار رفتن زیر همه چی زده فقط غذای آماده بخوره با خانوادش و منم کنارشون فک کنه زن داره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

میگه تا ابدم قصد مستقل شدن ندارم فقط باید بالا و پایین کنم با مانتو شلوار خدا شاهده وسایلم چند ساله بالا دکوره نه اختیاری نه بیرون رفتنی نه خرجی مشخصی نه احترامی نه مشورتی خیلی از شوهرا با زنشون میگن مثلا وام بگیریم ماشین بگیریم یا خونه رهن کنیم یا طلا بفروشیم جای بهتری بریم هیچ هیچ میگه زن عقل نداره لزومی نداره نظر بده به خواهراش میگی با برادرتون صحبت کنین اونام میگن تو صبوری کن چقدر صبر ۵ساله صبر کردم گفتم خونه مستقل میشه دست از محدود کردنای زنش برمی‌داره منم بچه دار میشم بچه هم که خودش خانوادش میگن فقط پسر برو دکتر پسر بشه خواهراش خودشون خونه مستقل دارن تازه خونه هم به نامشونه نصفش کارا شوهر تو جیبشون خریداشون میرن بیرون میرن اختیار دارن اون وقت دختر مردم اسیر و غریب بعد اینکه ۵سال به سنش اضافه کردن برای خونه کرایه ای بیرونش میکنن

بنظرم گوشیو نمیگرفتی بهتر بود...

حالا میگه خودشو میخواد بچسبونه بهم....بذار بفهمه از طلاق باکیت نیس

لایک نکن مگر اینکه خودم بگم😑هی نوتیف میاد با ذوق باز میکنم میبینم لایکه🤦🏼‍♀️😑😂

تو خواستگاری گفت خونه مستقل داره ؟!!

اگر گفته با پدر و مادرش قراره زندگی کنه و شما قبول کردی یه پای قضیه تقصیر خودته .

اگر نه برخورد قاطع کن برو خونه پدرت تا خونه مستقل بگیره . 

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ

همچین مردهایی نباید اصن ازدواج کنند باید تا ابد تو بغل مامان باباشون بمونند چرا یه زن دیگه رو بدبخت میکنند

اولین اقدام به بارداری ۱۳ابان ۱۴۰۰ منتظرم همین روزا بیای تو دلم💔 امروز ۷ ابان ۱۴۰۲ و هنوز منتظرم بیای تو دلم مامانی...مامان جان من چه خطایی کردم که خدا تورو بم نمیده؟💔بالاخره حاجتموو گرفتم و اومدی تو دلم مامانی😍😍😍 بعد از اصلاح سبک و کلی دکتر و امپول..وقتی با تن و روح خسته همچنان تلاش میکردم رفتم اعتکاف و از ته دلممم دعاا کردم و مهمتر از همه ختم صلوات حضرت زهرا رو گرفتم درست ماه بعدش تو حرم امام رضا بوددم و اونجا هم به جوادش قسم دادم و صلوات خاصه حضرت زهرا فرستادم...وقتی برگشتم خونه حالت تهوع هام شروع شد ۲۷ فروردین ۱۴۰۳فهمیدم ۸ هفته ااس تو دلمی ...وقتی صدای قلبت رو شنیدم اشکام گوله گوله ریخت ...تازه مامانی خانم دکتر تاریخ لقاح رو تقریبا ۲۰ روز بعد از اعتکاف محاسبه کرد🥰🥰🥰 شما هدیه ی خدایی..شما هدیه ی حضرت زهرایی😇😇..واسه تمامممم حاجت دارا تمام کسایی که منتظرن دعا کنید بد دردیه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز