چون بقیه میگن عاقبت خوبی نداره مخصوصا الان بچه ت بزرگ شد دوسال قهر هستیم ولی عید شوهرم رفت خونشون پدر مادرم میگن برو ولی رو نده بهشون شوهرمم اصراری نداره میگه هروقت دلت خواست برو از طرفی حتی بهشون فکر میکنم خشم اضطراب میگیرم نکنه ادم نشده باشن
اخه نمیدونید ک چه کارایی میکردن من اون موقع حامله بودم چند ماه هم با اونا زندگی کردم توی یکی از اتاقاشون جون ب لبم کردن من زن همشون بودم کلفت همشون بودم ب جز شوهرم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نه خوب کردی شما نمیتونی مانع رفتن اون بشی واسش تصمیم بگیری به قول خودت بعدا مقصرشناخته میشدی که شما ...
دلم اصلا نمیخواد برم ولی روانشناسم گفت اگه روزی اشتی کردین هیچ تنشی پیش نیاد ب هیچ وجه باهاشون صمیمی نشو جوری برو خونشون انگار مهمون رودروایسی رفته خونشون زیاد نشین و زود اون جمع رو ترک کن ک مسئله ایی پیش نیاد دیگه نمیدونم چیکار کنم
اونا اگ ادم شده بودن میومدن عذرخواهی میکردن و اشتی میکردن دنبال دردسر نباش
اونا مثلا خودشون رو بزرگ حساب میکنن جالب اینجاست عموی شوهرم اومده بود ک واسطه بشه اصلا وجود من رو نادیده میگرفتن یه جوری ک انگار فقط شوهرم ادم مهم اون بود بره نه من