من ب شدت از تاریکی میترسم مدتیه وسط خواب ک خودمم متوجه نمیشم میرم تو بغل مامانم قرآن میخونه بالا سرم تا بخابم
شبای قدر فقد اروم خابیدم
تا ثدا اذان میاد سبک میشم
کل حسای منفیم میره
پیش روانشناس همچی رفتم گفت هیچیت نیست
تو درس خوندن مغزم سنگینی میکنه
مودی میشم
پیش ادمای بد ک میرم(پاک نیستن)حالم بد میشه خسته میشه بدنم خابم میاد
نصف شب رفته بودم تو حیاط استخون درد گرفتم
چکنمم