2777
2789
عنوان

گیتی

81 بازدید | 0 پست

شوهرم نظامی بود،شغلش جوری بود که یهو بدون خبر می‌رفت تا یک هفته ده روز نمیومدم و دل من مثل سیر و سرکه می‌جوشید،ایندفعه که از ماموریت برگشت خیلی شنگول بود برخلاف سری های قبل،منم روحیه گرفتم از این حال و هوای سر زنده اش.برای همین بهش گفتم:مهدی میای بریم روستا پیش خانواده هامون دوماهِ نرفتیم.

که سکوت کرد و بعد گفت:با قطار می‌فرستمت برو من چند روز بعد با ماشین خودمون میام که از برگشت بریم حرم آقا زیارت.اخه فاصله روستامون تا مشهد سه ساعت بود،منم قبول کردم و روز رفتن رسید و من و تو ایستگاه قطار پیاده کرد و خودش هم سریع رفت گفت کار داره واجبه...یک ساعتی منتظر قطار بودم که یهو بازم درد های همیشگی سراغم اومد خواستم دارو مو بخورم اما یادم اومد جا گذاشتمش...دارومو‌ به زحمت پیدا کرده بودم هرجایی نداشت به اجبار اینو گرفتم برگشتم خونه همینکه در خونه رو باز کردم متوجه بوی عطر زنونه زننده ای 



سرگذشت دردناک دختری به نام گیتی👇💔



@delbaraneklip


این کانال فقط مخصوص خانم های #متاهله 🙈 😋🤪


زیر هیجده سال وارد نشه🔞😠🫠

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  1 ساعت پیش
توسط   shabaram  |  1 ساعت پیش