سلام
من یه جا کار میکنم که
تو دفتر من یه اقای مسنی هم هستند
دختر ایشونم همینجا کار میکنه البته ساعتاشون باهم فرق داره ولی فقط گاهی باهم برخورد دارند
امروز دخترش اومد
بعد اقاهه از جاش بلند شد با یه لحن پدرانه و مهربونی گفت سلام دختر گل بابا... خوبی؟
و منی که فقط حسرت خوردم... 🥲
به این فکرکردم کاش منم همچین پدری داشتم
چقدر زندگیم فرق داشت....
😭😭