باهمسرم بحثم شد بعداز خیانتش روابطمون شل و سفت میشه یه روز خوبم یه روز بد ..
هزار بار بهش گفتم وقتی میبینی حالم خرابه بهم محبت کن تا آروم بشم اونم میره توی عالم خودش
و طلبکار میشه که چرا فراموش نمیکنی چرا به قولت عمل نمیکنی مگه قرار نبود ببخشی
حالا چند روز بود روی اعصابم بود دریغ از یه بغل و ابراز علاقه...
دیشب باهاش بحثی راه انداختم
خیلی گستاخانه منو مسئول بدبختیهای زندگیش کرد.
حالا همیشه از من تعریف میکرد که هر چی دارم از توئه
بهم گفت به تو ربطی نداره هر کاری کردم زندگیم مال خودمه